ماه نیمروز

دختری هستم از ماه. با هزاران عشق و آرزو و رویاهایی بلند.

ماه نیمروز

دختری هستم از ماه. با هزاران عشق و آرزو و رویاهایی بلند.

مثلا شد سلام تعطیلات!!!

سلام. 

دیشب تا ساعت ۲ داشتم روی پروژه ام کار میکردم. قبلش هم ۲ ساعت و نیم داشتم امتحان میدادم. 

سر درد بدی گرفتم رفتم خوابیدم که ۵ صبح بیدار بشم و ادامه بدم. ساعت ۵ حالم خیلی بد بود اینقدر سرم سنگین بود که نمیتونستم بیدار بشم. گذاشتم ساعت ۶ بلند شدم برای ادامه ی پروژه

ساعت ۸:۳۰ که تقریبا اخر های پروژه بود به بن بست بدی خوردم. به حدی که باید از اول طراحی و پیاده میکردم. و هر کدوم اینا کلی تایپ و طرح ریزی داشت. منم فقط تا ساعت ۱۱:۳۰ به وقت ایران وقت داشتم. واقعا داشتم داغون میشدم. 

خلاصه با هر بدبختی بود تا ساعت ۱۱:۳۰ تحویل دادم و تعطیلات شروع شد تا ترم آینده که میشه بهمن ماه. 

بعد از ظهر قرار بود مامی جان رو ببرم دکتر. 

فعلا دکتر برای فردا به صورت اورژانس دستور داده مامانم بستری بشه برای عمل. 

اینم شد شروع تعطیلی ما!

فردا که بیمارستانم و بعدش هم احتمالا کمتر میرسم که به وبلاگم سر بزنم چون باید به مامی جان برسم. 


پی نوشت : 

۱- پوسته رو تغییر دادم که ببینم کسانی که مشکل پست گذاشتن دارن حل میشه یا نه. باران جان یه امتحانی بزن عزیزم.

۲- این نوشته رو دیروز نوشتم (شنبه) و حتی پست هم کردم در کمال تعجب دیدم نصفه ذخیره شده و پست هم نشده!!

خلاصه در حال حاضر از بیمارستان دارم مینویسم ( یه این میگن یک همرا بیمار کاملا مدرن ) 

3- دختر قوی من نمیتونم برات کامنت بذارم!

۴- سحر تو هم رفتی توی لیستی که نمیشه برات کامنت گذاشت. اگر بهم سر زدی بدون به فکرت هستم عزیزم. 

۵- فکر کنم پرشین بلاگ مشکل داره چون توی پرشین بلاگ ها نمیتونم کامنت بذارم

نظرات 9 + ارسال نظر
یک ذهن پریشان سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 19:06

ایشاللا هر چه زودتر صحیح و سلامت برگردن خونه

منم نمیتونم برای پرشین بلاگی ها کامنت بذارم اگه راه حلی پیدا کردی لطفا به منم بگو

مرسی عزیزم همون دیروز مرخص شد.
پرشین بلاگ رو سعی کنید توی پست های بدون رمز کامنت بذارید. فعلا فقط اونجا میشه کامنت گذاشت

الین سه‌شنبه 19 آذر 1392 ساعت 01:44

خدارو شکر مامانت بهتر شد. به قول پزشکان محترم ساعت فیزیولوژیک بدنت دچار اختلال شده. باید تنظیمش کنی. سحر و دختر قوی هم خوبن نگران نباش. میتونی پست هاشون رو بخونی اما کامنت نمیشه بذاری.

سلام عزیزم.
اره خدا رو شکر امروز مرخص هم شد.
اره فقط باید دید چطوری تنظیمش کنم! فکر کنم ساعت بدنم اشتباهی تنظیم شده به امریکا. یه هویی!! چون امروز همش خواب بودم و باز شبا بیدار :))
مرسی عزیزم که خبر دادی. پست سحر رو سر شب که نمیشد خوند رمز رو قبول نمیکرد اما الان درست شد. خیلی نگرانش بودم. دختر قوی رو هم که نمیشد کامنت گذاشت. ولی مرسی. خیالم رو راحت کردی

باران پاییزی دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 09:26 http://baranpaiezi.blogsky.com

این شد پوسته خاهر جان. مشکل پیدا کردن نظرات رفع شد و ممنون
آخی ایشالا درد و بیماری از مادرتون به دور باشه و بسلامتی برگردند خونه.
برای شما همراه عزیز هم آرزوی سلامتی و طول عمر داریم. شما بایستی گزارشگر یکی ازین شبکه ها می شدی خاهر جان که زحمت میکشی در بیمارستان هم پست هوا می کنی. والا بخدا

خدا رو شکر
ببخشید که اذیت کردم سر این پوسته ها
اره دیگه میبینی. دیشب اتاق ما شده بود سوژه ی این بیمارستان
صبح دکتر اومده بود از سر پرستار حال مامی جان رو پرسیده بود گفته بود خوب داره با تبلتش کار میکنه

بانوی خانه دوشنبه 18 آذر 1392 ساعت 00:53 http://1zojeashegh.blogfa.com

سلام خانمی
اولا خسته نباشی
دوما موفق باشی
سوما تعطیلات بهت خوش بگذره
چهارما اینشالله مامان خانمتون زود زود زود خوب بشن خیلی ناراحت شدم.
پنجما و آخرا دوست دارم خانم مهربون

سلام عزیزم
اولا دل به دل راه داره عزیزم. منم خیلی دوستت دارم خیلی دلت پاکه
دوما قربون شما
سوما خدا رو شکر مامی جان خوبن.

صنم یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 21:46 http://daftaresanam.persianblog.ir/

سلام و خسته نباااااااااشی واقعا
و با تشکر از نت که همراه توووووپیه
انشالله مامانت هم روند بهبودیشون سریع و بی دردسر باشه

سلام اره واقعا
بخصوص که الان هم من حوصله ام سر نمیره هم مامی جان
البته اینم بگم که اینترنت رو خودم اوردم و بیمارستان اینترنت نداره
مرسی عزیزم اره خدا رو شکر بهتره

زویا یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 21:32 http://zehnemanedige.persianblog.ir

خدا بد نده. مامان جون ایشالله همیشه سلامت باشه. واقعا همراه مدرنی هستی :))
ایشالله تعطیلات خوبی داشته باشی و خستگی این چندوقت رو حسابی از تن به در کنی

مرسی زویا جون
والا خود بیمار مدرن تره که حتی اخبارش رو هم خونده الانم داره کندی کراش بازی میکنه :)))

آفرین یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 21:20

دعا می کنم حال مادرتون رهرچه زودتر خوب بشه.

سلام
مرسی

محمد طاهری یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 20:06 http://sabablog.persianblog.ir

خسته نباشید؛
با آرزوی سلامتی برای مادر گرامی تان...

سلام
خیلی به وبلاگ من خوش آمدید
سپاس فراوان از شما

خواهرشوهر یکشنبه 17 آذر 1392 ساعت 18:21 http://harfayekhaharshohari.blogfa.com

عزیزم خدا بد نده
ایشالا زودتر حالشون خوب بشه
مامان منم چند وقتیه که حالشون خوب نیست
بیشتر ناراحتی و بی حوصلگی این چند روز اخیرم مربوط به همین قضیه است
خدا همه پدر مادرا رو حفظ کنه
ایشالا زود خوب بشن و شما هم تعطیلات خوبی داشته باشی

مرسی عزیزم
الان شکر خدا بهتره. امیدوارم مامان شما هم زود تر حالشون خوب بشه
این مامانا وقتی سرشونم درد بگیره ادم دیوونه میشه چه برسه به ناخوشی بد :(
مرسی فدای تو خواهر شوهر مهربون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد