ماه نیمروز

دختری هستم از ماه. با هزاران عشق و آرزو و رویاهایی بلند.

ماه نیمروز

دختری هستم از ماه. با هزاران عشق و آرزو و رویاهایی بلند.

روزهای آخر

سلام

هر سال وقتی موقع رفتن نزدیک میشه اینقدر زود میگذره که گاهی روز آخر میگم آخ اخ این کارو نکردم اون کارو نکردم.

امسال اما هیجان دارم برای برگشت. شاید چون دلم برای خونه ی خودم تنگ شده. دلم برای داشتن مسئولیت و دور از جون شما صبح تا شب سگ دو زدن تنگ شده. 

۵ ماه اینجا خوردم و خوابیدم. البته به جز ۳ ماه اول که درگیر درس بودم این دو ماه همش بیکار ول گشتم. 

حالا اینبار حسم فرق داره. حس رفتن نیست حس بازگشته. نمیدونم منظورم رو درست میرسونم یا نه اما حس میکنم که خوب بعد از یک تعطیلات عجیب و بیشتر پر از استرس دارم میرم خونه ی خودم که تازه به آرامش برسم.

روزی که برسم ۳ روز بعد دانشگاه و کار من شروع میشه. یعنی خدا به دادم برسه! بعد از این همه تنبلی از پسش بر میام؟!!

از هفته ی دیگه بستن چمدونم شروع میشه. این شاید آخرین سفرم باشه 


پی نوشت :

۱- دستم رو به شدت سوزوندم :)) اول با کبریت پلاستیک سر سیم آنتن رو آب کردم بعدم با دستم خواستم بکنم که سوخت :))

۲- من برگردم آمریکا همچنان اینجا هستم و خواهم بود پس فکر نکنید که به این راحتی از شر من خلاص میشید

دوستتون دارم 

یک بانوی ماه حواس پرت!

نظرات 20 + ارسال نظر
طرلان شنبه 12 بهمن 1392 ساعت 22:03 http://delsepordeyepashiman.mihanblog.com

سلام عزیزکم...یواش یواش داری بار سفرو میبندیا..ایشالا به سلامتی و خیرو خوشی...منتظریم بی صبرانه که باز رسیدی و خستگی در کردی بیایی و بنویسی..خوبه که خانوادت باهات میان البته خیلی از اینکه کی رفتی و چند وقته اونجایی خبر ندارم اما اگه میری که بمونی که خوشا به سعادت ای کاش برای ما هم قسمت شه عزیزم

سلام عزیزم. مرسی
آره دیگه روزا همین طور داره کمتر میشه و تقریبا هیچ کاری نکردم کلی هم کار دارم.
در مورد بقیه هم برات رمز و غیره و فرستادم عزیزم
انشاالله قسمت شما هم میشه

صنم شنبه 12 بهمن 1392 ساعت 14:30 http://daftaresanam.persianblog.ir/

امیدوارم پرانرژی و سرحال کارت رو شروع کنی و بازم برامون بنویسی و وبلاگ رو زنده نگه داری

مرسی عزیزم
با بودن در کنار شما حتما انرژی خواهم داشت هم برای کار و درس و هم وبلاگ نویسی

الین شنبه 12 بهمن 1392 ساعت 14:10 http://zani2del.persianblog.ir

آها پس همتون با هم میرید. خوب خیالم راحت شد ممنونم عزیزم که به یادمی. لا اقل نوروز رو بمون

آره عزیزم
نمیشه متاسفانه چون کلاس هام شروع میشه و باید برگردم سر کلاس

یک ذهن پریشان شنبه 12 بهمن 1392 ساعت 00:19 http://1zehneparishan.blogfa.com

امیدوارم هرجا که باشی دلت شاد باشه و زندگیت پر از موفقیت دوست خوبم

مرسی عزیزم

marzi جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 23:25 http://rozegaremarzi.blogfa.com

بانو چه دل شیری داری. میخوای چند سال نیای؟؟
وای من بجای تو دلم گرفت. من اومدم مشهد که تو ایرانه و فقط هزار و چهارصد و خورده ای کیلومتر راهه تا زادگاهم و خانواده ام دارم تو غربت از دلتنگی می پوسم، اونوقت تو مری اون سر دنیااااا. اینجا هرچند بد ولی دلت تنگ نمیشه؟؟ حداقل برای خونه و محله تون؟؟
کاش منم یکم مثل تو دل و جرأت داشتم.
هر جا میری سالم و شاد باشی. خوش بگذرون.

خوب ببین عزیزم وقتی خانواده ی من اونجا پیشم باشن بیام اینجا برای چی؟ راستش هزینه ها خیلی زیاده برای اومد و رفت
از طرفی هم من با این محل و غیره خیلی اخت نیستم از همسایه که گفتم و مهم پدر مادر و خواهرم هستند که اونا پیشم هستند
نرسی عزیزم

پرنیان جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 22:18 http://www.najvaye1zan.blogfa.com

اونکه تو میامی داره حسابی خوش میگذرونه
امیدوارم تو هم درست تموم شد یک کار عالی گیرت بیاد
خوب اره هرکدوم معایبی داره اما سنتی خیلی بده

مرسی عزیزم

الهام جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 21:40 http://mehrparvar.blogfa.com

سلام
وقتی خیلی چیزها به وجود آورده باشی برای نگه داشتنت، اونوقت به قول خودت میشه بازگشت...
سفر به سلامت

سلام
مرسی عزیزم

آرزو جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 20:18 http://omidandarezo.mihanblog.com/

به سلامتی
سفر بخیر باشه
با اینکه ندیدمت اما نمی دونم چرا از شنیدن رفتنت، احساس دلتنگی کردم!

سلامت باشی عزیزم
فدای مهربونیت. اما من از وبلاگ نویسی نمیرم و بازم هر روز میام کنارتونم عروس خانم.

الین جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 18:14 http://zani2del.persianblog.ir

جدی برگشتی؟ وای؟ دلم تنگ شده برات. اصلا همین که میدونستم اینجایی حس نزدیکی باهات داشتم. الان دلم تنگته به خدا از ته دلم میگم. بی خبر نذارمون ها. اما یه چیز نمیتونم علاقه ات به موندن تو غربت رو درک کنم. منم گاهی به رفتن و ادامه تحصیل فکر میکنم اما تهش میگم بر میگردم. آخه تو چطور دل کندی از مامان و بابات؟

هنوز بر نگشتم عزیزم اما روز های آخره.
قربون محبتت برم عزیزم. من اونجا هم که باشم بازم نگران تو هستم و هر روز ازت خبر میگیرم. و امیدوارم که زود تر مشکلت حل بشه.
خوب من خانواده ام اونجا هستن عزیزم. من از کسی دل نمیکنم اونا رو با خودم میبرم :))

خانم اردیبهشتی جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 17:38 http://mayfamily.blogsky.com

سلام
حست را درک می کنم!
ولی چرا آخرین سفر؟!

سلام
خوب ممکنه تا چند سال دیگه برنگردم چون دیگه میخوام بعد از سه سال وارد کار درست حسابی بشم و کار درست حسابی هم چون سخت گیر میاد نمیشه راحت از دست داد. برای همین فعلا تا چندسال ممکنه نیام. فعلا برای منی که سالی دوبار میامدم ایران میشه سفر آخر

خواهرشوهر جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 17:25 http://harfayekhaharshohari.blogfa.com

دلم گرفت
از رفتن که میگى دلتنگ میشم
ولى بازم خوبه که همچنان به اینجا سر میزنى
عزیزم امیدوارم هرجا هستى شاد باشى

آره عزیزم من تازه دوستای خوبی اینجا پیدا کردم مگه میشه ولشون کنم؟
قربونت برم خواهر شوهر مهربون

ریحانه جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 17:16

عزیزم داری میری سر خونه زندگیت ب سلامتی
خوب 5 ماه لنگر انداخته بودی هاااااا
نه اینجور نگو همیشه بیای هاااااااا منتظرتم دوست خوبم

=)))) آره دیگه باید برگردم سر خونه زندگیم :))

دلارام مهربون جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 16:37

سلام عزیزم
منظورت رو کاملا متوجه شدم از اینکه حست الان فرق کرده....
یعنی امریکا رو محل زندگی اصلیت میدونی....
راستی شغلت چیه؟
چرا اخرین سفر؟ یعنی دیگه ایران نمیای؟

خوب من اونجا درس میخونم کار میکنم خونه ام اونجاست. اینجا خونه ی بابامه. درسته هیچ جا خونه ی پدر نمیشه اما وقتی که سر خونه زندگی خودت باشی بازم دوست داری آخرش بری سر خونه ی خودت.
من فعلا که بیکارم اما درس میخونم و دارم برای چند جا فرم استخدام پر میکنم برای حسابداری و این جور چیزا که به رشته ام هم میخوره.
ببین من هر سال دو بار میامدم ایران و امسال برم دیگه تا چند سال نمیام. برای همین تا حدود آخرین سفر محسوب میشه

شایان فرد جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 15:12 http://dabir64.blogfa.com/

وااای ما رم ببرید امریکا

به چشم

asma جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 12:56 http://tanhashodam12.blogfa.com

سلام
تولد اشکان بیا بهش تبریک بگو
خواهش میکنم [قلب]

چشم عزیزم

زویا جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 12:51 http://zehnemanedige.persianblog.ir

ان شالله که سفر خوبی داشته باشی و اونجا هم بهت خوش بگذره و خسته و اینا نشی :)
ازین دست سوزوندن ها تا دلت بخواد منم داشتم. توی اون لحظه آدم اصن حس نمیکنه این چیز داغه :دی
ان شالله که همیشه شاد و موفق باشی

مرسی عزیزم.
اره من که اصلا یک ثانیه فکر نکردم بیشتر به این فکر بودم که نکنه دست مامانم بسوزه چون کبریت داشت به انتها میرسید :))

marzi جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 01:09 http://rozegaremarzi.blogfa.com

پس به سلامتی داری برمیگردی! حالا راستش رو بگو ایران رو دوست داری یا امریکا رو. جدی جدی بگو.
نری اونجا سرگرم بشی ما رو فراموش کنی هااااااا !
بانو چرا سفر اخر؟؟ منظورت رو نفهمیدم.
مراقب خودت باش. من منتظرم از اوونجا برام عکس بذاری. یادت نره هاااا

آره دیگه.
ببین نمیشه مقایسه کرد. ایران وطن منه خیلی دوستش دارم آمریکا هم محل زندگی منه خونه و زندگی من اونجاست.
نه عزیزم چرا فراموش کنم؟ تازه دوستای خوبی پیدا کردم.
برای منی که سالی دو بار میامدم اینکه برام تا چند سال نیام سفر آخر محسوب میشه.
حتما هم عکس میذارم و هم کلی مطلب مینویسم برای آشنایی همه با محل زندگی من

پرنیان جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 01:00 http://www.najvaye1zan.blogfa.com

حالا که بهار ایران داره از راه میرسه میخوای ول کنی بری؟

خوب من کلاس هام شروع میشه و باید برگردم سر کلاسم. هوای اونجا هم مثل ایرانه فقط بدون آلودگی

پرنیان جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 00:59 http://www.najvaye1zan.blogfa.com

میشه چند تا سوال خصوصی بپرسم البته اگر دوست داشتید جواب دبه عزیزم
دوست دارم بدونم چندسالته ؟ و از خودت بدونم

جواب رو برات فرستادم عزیزم

پرنیان جمعه 11 بهمن 1392 ساعت 00:58 http://www.najvaye1zan.blogfa.com

تو فکر کردی بری س زندگی و درس و کار ما ولت میکنیم ؟
نه بابا به بقیه کاری ندارم ولی پرنیان کنه تر از این حرفاست

قربون شما دوست مهربون برم که تنهام نمیذاری عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد