ماه نیمروز

دختری هستم از ماه. با هزاران عشق و آرزو و رویاهایی بلند.

ماه نیمروز

دختری هستم از ماه. با هزاران عشق و آرزو و رویاهایی بلند.

ببخشید فارسی یادم رفته!!

توی چند سالی که اینجا زندگی میکنم هیچ چیزی به انذاره ی بعضی از ایرانی های اینجا آزارم نمیده.

توی شهری که من زندگی میکنم ایرانی خیلی زیاد هست. اونقدر زیاد که برای ما عادی شده که ایرانی ببینیم اما فکر کنم برای اونا عادی نشده که ایرانی ببینن.

ایرانی های اینجا چند دسته هستند

ایرانی هایی که زیر ۵ سال هست اومدن که تعدادشون کم نیست و درصد بالاییشون مثل مثال زیر هستند.

چند روز پیش داشتم به رادیو ایران گوش میدادم . کلا طرفدار برنامه ی دکتر هلا.کو.یی هستم. معمولا موضوعات جالبی داره البته تا زمانی که جنبه ی روانشناسی داشته باشه. کسی که زنگ زده بود یه دختر ۲۴ ساله بود که ۴ سال بود امریکا بود. دوست داشتم نحوه ی حرف زدنش رو میشنیدید با لهجه ی بسیار غلیط فارسی حرف میزد که من بیشتر توی کسایی دیدم که متولد اینجا باشند و خیلی کم فارسی حرف زده باشند. نه کسی که ۴ سال هست از ایران اومده.

دسته ی دیگه ایرانی هایی هستند که فکر میکنن ایرانی های دیگه فقط فارسی بلد هستند و انگلیسی بلد نیستند و اگر شما بفهمی که اون شخص ایرانی هست بلافاصله به التماسشون می افتی برای کمک!

بار ها و بار ها برای من اتفاق افتاده که توی مرکز خرید بودم با مادرم یا خواهرم فارسی صحبت میکردیم. از کنار گروهی ایرانی رد میشدیم که اونا هم مشغول فارسی حرف زدن بودن ۸۰-۹۰ ٪ مواقع حرفشون رو قطع میکنن که ساکت ساکت اینا ایرانی هستند و غالبا مکالمه رو به انگلیسی ادامه میدن .

این جور افراد یادشون میره من به عنوان کسی که اینجا زندگی میکنم هم فارسی بلدم و هم انگلیسی!!!

البته دسته ای هم هستند که با نه فارسی یادشون رفته نه موقع فارسی حرف زدن از هر ۱۰ کلمه یازده کلمه ی انگلیسی میپرونن.  این دسته با افتخار و بدون لهجه فارسی حرف میزنن . یادشون نمیره ایرانی هستند و بقیه ی ایرانی ها هم فارسی بلد هستند و هم انگلیسی و کاری هم با اونا ندارند.

به افتخار دسته ی آخر