ماه نیمروز

دختری هستم از ماه. با هزاران عشق و آرزو و رویاهایی بلند.

ماه نیمروز

دختری هستم از ماه. با هزاران عشق و آرزو و رویاهایی بلند.

بابا جون

سلام بابا جون

خوبی؟

بابا جون رفتی و سراغی هم دیگه از ما نگرفتی. 

میدونی ۱۸ سال پیش وقتی بی خداحافظی رفتی چقدر دلم سوخت؟ میدونی اون روز اینقدر گریه کردم که از مدرسه زنگ زدن گفتن بیاید این رو ببرید؟ 

بابا جون یادته این آخری ها خونه ما بودین؟ چقدر خوب بود وقتی از مدرسه میومدم اولین کاری که میکردم یه ماچ گنده بهت میکردم بعد میرفتم لباس عوض میکردم؟

بابا جون چرا گذر زمان اینقدر نامرده چرا تصویر اون روزا داره برام محو میشه؟ چرا کم کم ازت برام یه عکس توی سالن مونده و فیلم های قدیمی؟

باباجون میدونی گلی روز چهلمت چیکار کرد؟ بچه بود فقط ۳ سالش بود افتاده بود روی قبرت که هنوز خاک بود و میخواست خاک رو بکنه میگفت بابا جون بسه دیگه بیا بریم خونه.

بابا جون میدونی نوه هات یواش یواش بزرگ شدن. بابا جون هنوزم دعای خیرت بدرقه ی راه ما هست؟!

بابا جون خیلی بی خبر و زود رفتی اما میدونم جات اونجا بهتره 

روحت شاد پدربزرگ  عزیزم


چراغ سبز حق من یا تو!

سلام

تا حالا دقت کردید هر موقع چراغ راهنمایی سبز میشه عابر و ماشین با هم حرکت میکنن؟

امروز پشت چراغ قرمز شریعتی سر میدان قدس بودم خیلی شلوغ بود به محض اینکه چراع برای ما سبز شد همراه با ماشین ها سیل عظیم جمعیت هم شروع کرد به رد شدن از وسط خیابان و به عبارتی از چراغ قرمز عابر پیاده رد میشدند. 

با این کارشون هم جون خودشون رو به خطر می انداختند هم سرعت تخلیه ی خیابون رو کند میکردند.

جالب اینجا بود که هر کدوم با قیافه ای کاملا حق به جانب از بین ماشین ها رد میشدند و هر از گاهی فحشی یا زیر لب یا بلند نثار ماشینی میکردند که داشت از چراغ سبز رد میشد و توجه نمیکرد این عابر از خط عابر داره عبور میکنه!!! ( البته با چراغ قرمز)

جالب تر از اون پلیسی بود که سر چهارراه ایستاده بود و حتی تلاشی برای نگه داشتن مردم نمیکرد.

نمیدونم شاید برای بعضی ها این مفهوم چراغ به طور دقیق تعریف نشده وگرنه قطعا موضوع ساده ای هست.

چراغ سبز برای ماشین یعنی قرمز برای عابر و قرمز ماشین یعنی مجوز عبود عابر!!!

اگر کمی به این موضوع خیلی ساده توجه کنیم هم با خیالی آسوده از خیابان رد میشیم و هم مزاحمت برای ماشین ها ایجاد نمیکنیم!!

پی نوشت : 

۱- این پست برای روز شنبه بود که الان پست کردم!

۲- روز جمعه توی یکی از خروجی های اتوبان همت تصادف مرگباری میشه و زن بنیامین بهادری کشته میشه روحش شاد

۳- کمی احتیاط در رانندگی همیشه خوبه 

۴- روز شنبه که مامی جان رو برای نشون دادن جواب پاتولوژی بعد از عمل بردم دکتر که توی طرح زوج  و فرد بود. ماشین هم پلاکش فرد بود. یکی از طرح های روزانه رو گرفتم و فعال کردم. دم خروجی رسالت پلیس جلوی من رو گرفت منم که از قبل اس ام اس مجوز ورود به طرح رو اماده داشتم به سبک می تی کمان گوشی رو گرفتم به سمت پلیس . ( بدون ترمز یا کم کردن سرعت) پلیس هم تعجب کرده بود و هم خنده اش گرفته بود از کار من اشاره کرد که برم . 

امضا : مامور مخصوص حاکم بزرگ بانوی ماه!


معذرت میخوام

سلام

از همه ی دوستان بخاطر پست قبلی معذرت میخوام. 

خیلی اعصابم داغون بود. 

میدونید همه فکر میکنن با این حرفاشون مثلا دارن با من همدردی میکنن اما من خیلی وقته این حرفا رو شنیدم و همدردی نیاز ندارم. کسی هم کاری نمیتونه بکنه فقط دوست دارم زمانش تمام بشه. 

بیشتر از این نمیتونم توضیح بدم 

اما همتون رو دوست دارم. 

کامنت های پست قبل رو تایید نمیکنم و پست رو هم حذف میکنم ببخشید از همتون.

خیلی دوستتون دارم 

تسلیت

سلام

خواستم پست جدید رو بذارم اما ...

متوجه شدم آفرین جون در غم از دست دادن برادرشون به سوگ نشسته.


آفرین جون

ما رو در غم خودت شریک بدون 


به علت تعمیرات تعطیل است!!

سلام

امشب پستم نمیاد. یعنی میاد ها دو تا هم پست دارم اما یه مشکل داره یکیش باید درست ویرایش بشه که حسش نیست 

دومی هم که ویرایش شده هست توی دفتر هست و باز حسش نیست 

حالا میپرسید چرا حسش نیست؟

عرض میکنم خدمتون

بنده امروز از اون صبح که بیدار شدم علی رقم اینکه چهارشنبه نبود ( من سادات هستم) و از دنده ی راست هم بیدار شدم اما مثل دور از جون شما سگ پاچه میگرفتم. 

از سر صبح شوهر جان که کلی اخم و تخم کردم و ایشون رو فرستادم سر کار. تا گیردادن به مامانم که چرا دوستشون ازم تشکر نکردن بخاطر کاری که انجام دادم براشون! تا باز هم یک راننده ی دیوانه توی خیابون که فریاد هام رو سرش کشیدم 

حالا اینا به کنار امروز دندون پزشکی هم بودم 

برای همین اصلا توانایی نوشتن ندارم نمیخوام خراب بشه.

فعلا به تعمیرات پیج میپردازیم. یعنی پیدا کردن یک قالب مناسب تا فردا خدمت برسیم با پستی جدید در مورد آقا پلیسه مهربون 


پی نوشت:

امروز با اینکه بسیار سگ اخلاق بودم که دلیلش هم می دونم چیه توی راه برگشت از دندان پزشکی وقتی توی ترافیک گیر کرده بودم کلی کار مفید انجام دادم. نمیدونم چرا همه مریض شدن. مامی جانم . مامان جانم ( همون که خیلی با تکنولوژی رفیقه) . مامان و بابای مامای جان هم در اصفهان تک و تنها مریض شدند و حاشون بده. مامان شوشو جون هم سرما خورده که شوهر جان به من نگفت.

خلاصه توی ترافیک به همشون زنگ زدم و احوال پرسی کردم. کلی هم خودم رو برای مامان شوشو لوس کردم قراره پنچ شنبه چشمشون به دیدار عروسشون روشن بشه . 


راستی من تا فردا شب همین طور ممکنه قالب عوض کنم. هرکسی اومد نظری هم در مورد قالب بده و یه مشخصات هم بده که من بدونم کدوم رو میگید!!