هفته پیش بعد از مدت ها رفتم تجریش.
من عاشق تجریش هستم. اون موقع ها که ایران بودم و دختر خونه هفته ای یک بار میرفتم تجریش . از تجریش هم زیر بازار رو خیلی دوست دارم.
همون جایی که میوه ها رو میچینن تا آسمون پشت امام زاده صالح. فکر کنم اسمش هست تکیه ی امام حسین.
اخه وقتی رفتم دیدم بسته هست یعنی میوه فروش ها و مغازه ها نبودند. شده بود تکیه کلی علم های قشنگ بود یه حال و هوای دیگه داشت. میگفتن برای محرم اینطوری میشه. اولین بار بود که محرم میرفتم اینجا.
برای ناهار یه جایی هست فلافل سلف سرویس میفروشه. منم عاشق این غذا های عجیب غریبم. کلا هرچی کثیف تر باشه من بیشتر لذت میبرم :))
جاتون خالی فلافلش محشر بود. پیشنهاد میکنم اگر گذرتون به زیر بازار تجریش افتاد حتما برید فلافل اهوازی و یک فلافل بخورید خیلی تازه و عالی بود
وقتی اومدم بیرون یه خانمی دم در بود با یک دفترچه تامین اجتماعی. داشت التماس میکرد که کمکش کنیم دخترش سرطان داره بشه براش دارو بخره.
رفتم بهش گفتم بیا بریم دارو خونه من دارو رو برات بخرم بهت بدم. با یک حالت بدی بهم گفت نه پولش رو بده خودم میخرم بعدم نفهمیدم چی شد که غیب شد!
این دفعه ی اولی نیست که امثال این زن رو میبینم
واقعا چرا؟ یعنی سرطان اینقدر شوخی هست که دخترت رو سرطانی میکنی گدایی کنی؟
امثال این ها این کار ها رو میکنن بعد اون کسی که واقعا نیازمند هست و البته همیشه نیازمند واقعی حرفی نمیزنه رو ادم باور نمیکنه بهش کمک کنه!
یادمه توی اصفهان یه گدایی بود همیشه خودش رو روی زمین میکشید و میرفت. مثلا پا نداشت. بعد از چند سال کاشف به عمل اومد اقا تمام بچه هاش رو فرستاده اروپا آمریکا برای تحصیل و کلی ملک و زمین داشت!!!
پی نوشت ۱-: برگشتم تهران
۲- امروز خیلی کار ریخته سرم از بس خونه شلوغه
۳- خیلی خوشحالم این وبلاگ رو دارم دوستتون دارم
بله منم اوایل خیلی دلم می سوخت و می سوزه. کلا من خیلی غصه دیگران رو می خورم متاسفانه. اما الان دقیقا اوندقدر این دروغ هارو دیدم نمیدونم به کی مشه کمک کرد به کی نمیشه. و چقدر بد.
بهترین راه کمک به موسسه هایی هست مثل محک که ادم مطمئن هست که واقعا کمک جای درست میره
این طور کمک ها بیشتر گدا پروری میشه :(
آفرین خوب جوابشو دادی .
بهترین کار اینه که به موسسه هاى خیریه معتبر کمک کنیم
همه جوره میشه به این خیریه ها کمک کرد
من همیشه همین کار رو میکنم.
وقتی کسی میاد گدایی دم ماشین همون موقع نیت میکنم پولش رو کنار میذارم بعد میدم به همین موسسه های معتبر
من انقدر بدم میاد از همچین ادما وای متنفرم
یه سال پیش وقتی یکی از اشناهامون فوت کرده بود خیلی زیاد میرفتیم سر مزارش که من یه چیز هایی دیدم هنوز توی ذهنمه یه روز از همون روزا فکر کنم هفتمش بود یه مرده اومد گفت چیزی بدین ما هم وقتی کلوچه و حلوا بهش دادیم گفت میوه هم بدید اگه میشه پول هم بدید خلاصه هر جور بود ردش کردیم رفت دیدیم بعد نیم ساعت دوباره اومد چیزی میخواست منم گفتم اقا همین نیم ساعت پیش بهت خوردنی دادیم بعد برگشته میگه اه اینجا اومدم یادم رفت
اینا زیادن
منم بدم میاد.
چه پیشنهاد خوبی بهش دادی. درود به تو.
تحصیل به اروپا و امریکا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یا خدا