ماه نیمروز

دختری هستم از ماه. با هزاران عشق و آرزو و رویاهایی بلند.

ماه نیمروز

دختری هستم از ماه. با هزاران عشق و آرزو و رویاهایی بلند.

عکس جدید

سلام

مرسی از لطف همه 

شکر خدا پدر بهتره فقط لبش خیلی باد داره 

امروز یک تجربه ی خیلی جالب داشتم اونم رانندگی توی جاهایی که تاحالا نرفته بودم سر فرصت مینویسم که چقدر خندیدم 

عکس پازل رو که نصفه شده میذارم 

اول از بالا سمت راست شروع کردم و تمام سفیدی ها رو گذاشتم 

بعد شوهر جان سمت چپ رو که طلسم شده بود رو امروز تمام کرد

فعلا من سر برجک های این قصر گیرکردم :))

آرزو جون گفت اولش تند پیش میره بعد کند میشه دوباره تند 

راست میگه الان مرحله ی کنده :))

فکر کنم اینبار درست شد

نباید عکس رو برای خودم ایمیل کنم :)))

 


 

نظرات 11 + ارسال نظر
عسل بانو شنبه 5 بهمن 1392 ساعت 09:19 http://asalbano.blogsky.com

سلام عزیزم
ببخش که کم به وبلاگت سر میزنم
چه کارای سختی میکنی پازل
من از پازل فراریم حتی سه تیکه ایش
چه روحیه ای داری
آفرین
ولی خیلی سختهههه

سلام
نه عزیزم خواهش میکنم درک میکنم
راستش چون روحیه ام خیلی خراب شده بود این کار رو شروع کردم و خیلی راضی هستم از تصمیمم اما خیلی سخته

یک ذهن پریشان پنج‌شنبه 3 بهمن 1392 ساعت 14:32 http://1zehneparishan.blogfa.com

خدا رو شکر که بابا بهترن.
ایول پازل خوب پیش رفته

آره خدا رو شکر.
اره تازه بیشتر هم پیش رفته شاید ۱۵۰ تا تکه بیشتر نمونده

صنم سه‌شنبه 1 بهمن 1392 ساعت 22:50 http://daftaresanam.persianblog.ir/

خوشحالم پدرت بهتر شدن با میوه و.... تقویتشون کنین
وااااااااای من اصلا نمیتونم به یه پازل گنده فکر کنم اعصابم قاط میشه و خودزنی میکنم اگه زوووود تموم نشه که نمیشه!

سلام
منم فعلا به خود زنی رسیدم
الان دارم دنبال دکمه ی غلط کردن میگردم :)))

پانیذ سه‌شنبه 1 بهمن 1392 ساعت 20:11 http://www.paniz6767.persianblog.ir

سلام خوبی؟
بلابدور باشه پدرت بهتره؟
اووووووووووووه چه پازلی عجب حوصله ای میخواد ولی قشنگه

سلام عزیزم
مرسی تو خوبی؟
اره شکر خدا بهتره
اره خوشگله اما واقعا حوصله میخواد :)))

خانم اردیبهشتی سه‌شنبه 1 بهمن 1392 ساعت 15:59 http://mayfamily.blogsky.com

سلام
پدر الان بهترند؟! خدا رحمشون کرده! خدا رحم کرده سرشون به یک جای تیز نخورده!

راستش من حوصله پازل بیشتر از 10 تا دونه ندارم! می خواهم زود به سرانجام برسه!

سلام
اره شکر خدا خیلی بهتره. واقعا خدا هم به خودش هم به ما رحم کرد.
راستش من برای بالا بردن سطح تحملم اینکار رو شروع کردم

سحر سه‌شنبه 1 بهمن 1392 ساعت 14:29 http://inequity.persianblog.ir/

چه خوشگله

مرسی عزیزم

خواهرشوهر سه‌شنبه 1 بهمن 1392 ساعت 14:03 http://harfayekhaharshohari.blogfa.com

ایول
منم بازى
اقا خیلى باحاله
منم میخوام

:)))
بیا شاید زودتر تمام شد

باران پاییزی سه‌شنبه 1 بهمن 1392 ساعت 11:01 http://baranpaiezi.blogsky.com

فکر کن یکی مثله مادر من بیاد بخاد میزو تمیز کنه .... یعنی چیزی از پازل نمی مونه با این همه زحمت
کلن هر مهمونی میاد خونتون یه تیم تشکیل بدین و این پازل رو تکمیل کنین دیگه
اون قرص مترونیدازول چی میگه اون وسط؟؟؟؟؟؟؟

عزیزم مامان من همون روز اول که از اصفهان برگشت تا شب هیچی نگفت بعد گفت خوب عزیزم اینا رو از روی میز جمع کن
گفتم چیا رو؟ گفت همین پازل ها رو! گفتم مامی جان فکر کن اینا جمع بشه اینا تا تموم نشه مهمون هم داشته باشی همین جا میمونه !!
البته امروز بهم اولتیماتوم داد که تا پنجشنبه باید تمام بشه چون مامان شوشو میاد خونمون
اونم شوهر جان سرش درد میکرد استومینفن کدیین خورد.
سمت چپ عکس شوهر جان نشسته :)))

marzi سه‌شنبه 1 بهمن 1392 ساعت 10:38 http://rozegaremarzi.blogfa.com

تو میتونی.

مرسی مرسی

آرزو سه‌شنبه 1 بهمن 1392 ساعت 09:33 http://omidandarezo.mihanblog.com/

آفــــــــــرین
خیلی خوب پیش رفتی عزیزم
قسمتهایی مثل ساختمان خوب پیش میره، قسمت های درخت و جنگل سخت تره (البته به نظر من)
موفق باشی عزیزم

فعلا من سر ساختمان گیر کردم اما گل ها رو از پایین شروع کردم تا حدودی موفق تر بودم :)))

دلارام مهربون سه‌شنبه 1 بهمن 1392 ساعت 02:27

خوشحالم که حال باباتون بهتره... ان شالله همیشه سایه اش بالای سرت باشه...
راستی شما تو دوران عقدین؟

مرسی عزیزم بله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد