ماه نیمروز

دختری هستم از ماه. با هزاران عشق و آرزو و رویاهایی بلند.

ماه نیمروز

دختری هستم از ماه. با هزاران عشق و آرزو و رویاهایی بلند.

احترام به سالمندان - معلولین ممنوع

سلام

یک چیزی که توی آمریکا خیلی جلب توجه میکنه احترام ویژه ای هست که به سالمندان میذارن و به کسانی که به نوعی معلولیت دائم یا حتی موقت دارند. بهترین جای پارک ها بهترین راه ها برای اوناست. اگر خدایی نکرده پای شما بشکنه اداره ی پلیس به شما مجوزی میده برای پارک در قسمت آبی رنگ که همیشه بهترین جای پارک هست. 

بماند که این دوستان ایرونی همه یکی از این ها دارند و من هنوز نفهمیدم مشکلشون چیه!!!

یکی از دوستان اونجا میخواست مغازه بزنه گفتن باید اگر میخوای مغازه پله داشته باشه یک رامپ هم داشته باشه برای کسانی که با ویلچر هستند تا به راحتی وارد مغازه بشند و یک میز مخصوص هم برای اونا تعبیه بشه .  تا زمانی که از این مسائل مطمئن نشدند بهش مجوز رو ندادند.

حالا بشنوید از داستان هایی که من اینجا بهش بر خوردم. 

مامان بزرگ من که معرف حضور همه هست دیگه سنی ازش گذشته و با عصا راه میره. زانو درد شدید داره و از پله به سختی بالا پایین میره. رفتیم یک رستوران که طبقه ی پایین قرار داشت گفتیم آسانسور گفت ۱ طبقه برید بالا!! یعنی چیزی حدود ۱۲ تا پله یا باید پایین میرفتند برای رسیدن به رستوران یا بالا برای رسیدن به آسانسور! حالا فکر کنید اگر کسی اینجا بیاد که فلج باشه و ویلچر نشین باشه اون چه کنه؟

یکی دیگه از رستوران ها هم هست که اون جزو تراز اول هاست اونم آسانسور نداره!! 

حالا میگیم این رستورانه 

یک ساختمان پزشکان هست که انواع اقسام دکتر رو داره یکی از این دکتر ها متخصص مغز و اعصاب هست و جزو بهترین ها. طبیعتا کسانی که به این پزشک مراجعه میکنن همه به خاطر اعصاب خراب نمیرن سراغش گاهی کسانی هستند که ضایعه ی مغزی دارند یا سکته ی مغزی کردند و فلج شدند. حالا فکر کنید که برای مراجعه به این دکتر که طبقه ی ۵ هم هست باید یکی اون مریض رو ( درواقع دو نفر) ببرند از ۶ تا پله پایین تا سوار آسانسور کنند!! 

چند وقت پیش که رفتم دکتر برای دندونم که توی همون ساختمان هست دقیقا به چنین چیزی برخوردم. 

دکتر من طبقه ی ۳ بود خواستم با پله برم دیدم سه نفر دم آسانسور هستند سه مرد که یکیشون روی ویلچر بود. دیدم با این اوضاع که نمیشه سوار آسانسوری شد که ظرفیتش ۴ نفره. 

گفتم با پله میرم وقتی برگشتم دیدم اون بنده های خدا دارند با هزار مکافات پیرمرد ویلچر نشین رو میارن بالا!!

چرا وقتی میشه با یک رمپ ساده راهی برای اونا درست کرد اینقدر سعی میکنیم کسانی که سالمند هستند یا معلولیت جسمی موقت یا دایم دارند رو از جامعه محو کنیم؟

پی نوشت : ۱-امروز روز شلوغی بود نرسیدم به وبلاگ کسی سر بزنم فردا میام سراغ همه شرمنده 

۲- پازل خیلی شکل عجیبی پیدا کرده از هر گوشه ای که تونستم ساختم رفتم بالا :))) 

۳- دارم دنبال دکمه ی غلط کردن میگردم اگر کسی پیدا کرد بگه برای این پازل میخوام

۴- امروز اول بهمنه شمارش معکوس شروع شد

۵- حال پدر بزرگم اصلا خوب نیست. مامی جان اصرار داره من برم اصفهان ببینمش. نمیتونم و نمیخوام . آخرین باری که اصفهان بودم همین ۳ هفته پیش اینقدر رنجور رو بیمار بود که نگو. نمیخوام تصویر خوبی که ازش دارم از بین بره..... 

برای دعا کنید 


نظرات 13 + ارسال نظر
باران پاییزی شنبه 5 بهمن 1392 ساعت 09:05 http://baranpaiezi.blogsky.com

ای خاهر انسانیت و احترام به اون توی این مملکت گل و بلبل معنا نداره. والا بخدا...
میدونی بانو منم همیشه از ملاقات بیمار طفره میرم انگاری که آخرین باریه که طرف رو می بینم و اگر خدای ناکرده اتفاقی افتاد براش یه چیزی ته وجودم کم میشه و قلبم تا مدتها به درد میاد. امیدوارم پدر بزرگت حال خوبی پیدا کنه.
تا چشم بهم بزنی 30 بهمن میشه. امیدوارم با خاطرات خوبی اینجا رو ترک کنی عزیزم
هر جا هستی خوب و خوش باش

راستش منم همین طورم حتی من از رفتن به مراسم ختم نفرت دارم بخصوص از کسایی که باهاشون خاطرات خوشی دارم.
یه پست نوشتم به اسم باباجون اون پدربزرگم وقتی فوت کرد خیلی سخت بود هنوزم همین طور چون چهره ی بیمارش همش جلوی چشمم هست. نمیخواستم این یکی رو هم توی بستر بیماری ببینم
اما یکی از دوستام یک حرفی زد. گفت به خاطر اون برم. حالا هفته ی دیگه میرم اصفهان
مرسی عزیزم

سحر پنج‌شنبه 3 بهمن 1392 ساعت 19:43 http://inequity.persianblog.ir/

شماره معکوش واسه چی؟

دارم برمیگردم

یک ذهن پریشان پنج‌شنبه 3 بهمن 1392 ساعت 14:36 http://1zehneparishan.blogfa.com

با پرنیان موافقم . اینجا ایرانه :(
امیدوارم حال پدربزرگت هرچه زودتر خوب بشه .

مرسی عزیزم

طرلان پنج‌شنبه 3 بهمن 1392 ساعت 00:47 http://delsepordeyepashiman.mihanblog.com

سلام .منم تازه با وب شما اشنا شدم.بابا چطوره خدا خیلی رحم کرده خداروشکر که به خیر گذشته ....بیستر مراقبش باش راستی به منم سر بزن خوشحال میشم......

سلام عزیزم
خیلی خوش آمدی. بله خدا رو شکر به خیر گذشت
حتما عزیزم

پرنیان چهارشنبه 2 بهمن 1392 ساعت 20:32 http://www.najvaye1zan.blogfa.com

عزیزم فایل اشپزی ور امروز برات ایمیل کردم

:( نمیدونم چرا نمیاد :(

آرزو چهارشنبه 2 بهمن 1392 ساعت 19:54 http://omidandarezo.mihanblog.com/

خدا شفاش بده
اما اگه بتونی بری خوبه، دل پدربزرگت شاد میشه

مرسی طبیعتا باید برم راهی ندارم
میدونم اونم دوست داره باز من رو ببینه
حتما میرم

آوای حرکت چهارشنبه 2 بهمن 1392 ساعت 19:43 http://freenotion.blogsky.com

طالب بی قرار شو تا که قرار آیدت
جمله ی بی قراریت از طلب قرار توست...

پرنیان چهارشنبه 2 بهمن 1392 ساعت 14:44 http://www.najvaye1zan.blogfa.com

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هنو.ز میپرسی چرا ؟
خوب عزیزم چون : اینجا ایران است

خوب میدونی دقیقا چون اینجا ایرانه با یک فرهنگ غنی و ۲۵۰۰ ساله باید خیلی بهتر از اینا باشه.

سمانه چهارشنبه 2 بهمن 1392 ساعت 13:28 http://weroniika.blogfa.com/

سلام
این هم برای من ی مسئله است
چرا کسی که بنا به دلایلی از سلامت کامل برخوردار نیست باید ی سری محدودیت هایی که به دلیل مدیریت اشتباهه داشته باشه
+ اتفاقا به نظرم خیلی خوب پیش رفتین توی پازل ، برای چی دکمه غلط کردم
امیدوارم که حال پدربزرگتون خوب شه و خدا حفظشون کنه
بزرگترها واقعا نعمتن

میدونی سمانه جان
اونجا من توی دانشگاه یک استاد داشتم که سکته کرده بود بخاطر همین فلج شده بود شاید ۲ قدم بیشتر به زور نمیتونست راه بره اما چه احترامی
یا حتی دانشجو هایی که یک نوع معلولیتی دارند برای خودشون یک دفتر دارند که دانشگاه همه جوره ازشون حمایت میکنه
+ مرسی عزیزم انشاالله
پازل هم باز خیلی بیشتر پیشرفت امشب بشه عکس جدید میذارم
مرسی از روحیه

زویا چهارشنبه 2 بهمن 1392 ساعت 11:41 http://zehnemanedige.persianblog.ir

پست خیلی خوبی بود. امیدوارم همه ما یه کم بیشتر حواسمون رو جمع کنیم. ایشالله پدربزرگت خوب بشه.

امیدوارم

دلارام مهربون چهارشنبه 2 بهمن 1392 ساعت 11:21

سلام عزیزم
این چیزی که در مورد سالمندان و سختیا و مشکلات اونا گفتی قبول دارم..کاملا حق با توهه..
اما در مورد اون دوستی که می خواست توی امریکا مغازه بزنه به نظر تو اگه همون قانون رو تو ایران اجرا کنن مردم ظرفیتش رو دارن یا باید فحش بدن به عمه مسئولین؟؟؟؟
اینجا اگه یه قانونی رو سفت و سخت بگیرن مردم دادشون در میاد...
پازل رو هم دیدم. وای اون همه قطعه. حوصله می خواداااا
شمارش معکوس برای عروسی؟
ان شالله که بابا بزرگتون هم هر چه زودتر شادابی گذشته بیاد سراغشون . گرچه پیری هست و مریضیییییییی

سلام
میدونی خانومی اشکال کار همینجاست که ما فکر میکنیم باید در برابر قانون مقاومت کرد. اگر این احترام و اجبار برای رستوران ها مطب های دکتر به صورت استاندارد قانونی بشه به زودی هم همه عادت میکنن میشه مثل کمربند ایمنی که عادت شد.
نباید بگیم مردم چون ظرفیت اجرای قانون ندارند پس گروهی رو از حقی که دارند باید محروم کرد. اجرای قانون همه جای دنیا سخته
فقط فرق کشوری مثل آمریکا با اینجا اینکه که اونجا اگر قانون رو بشکنی با چماقی چون جریمه های سنگین که حداقلش ۵۰۰ دلار هست روبرو میشه اون فرد خاطی.

نه عزیزم شمارش معکوس برای رفتن و برگشتن

صنم چهارشنبه 2 بهمن 1392 ساعت 09:16 http://daftaresanam.persianblog.ir/

سلام انشالله سلامتی باشه اما خب از همه اینا که گفتی مسخره تر مطب پزشک زنانه که یه عااااالمه پله داره و خانمای که ممنوعیت پله دارن باید برا ویزیت برن!
شمارش معکوس ترم جدید؟
حالا که برف اصفهان تموم شد میخوای بری؟!!

=)))) اره دقیقا
ببین از وقتی این پست رو نوشتم هرچی فکر میکنم یک رستوران یا مطب رو به یاد ندارم که یک معلول جسمی حرکتی بتونه راحت خودش بره :)))

الهام چهارشنبه 2 بهمن 1392 ساعت 01:50 http://mehrparvar.blogfa.com

چه خوب گفتی احترام
ما انگار کاری براشون انجام نمیدیم تا همیشه بتونیم براشون دلسوزی کنیم...در حالی که با بعضی کارهای ساده دیگه حتی معلولیتشون به چشم هم نیاد و بتونن مثل افراد عادی در جامعه باشن

دقیقا
متاسفانه حتی گاهی معلولین رو بعضی ها از جامعه پنهان میکنن به جای اینکه اونا رو هم جزو انسان های عادی بدونند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد