ماه نیمروز

دختری هستم از ماه. با هزاران عشق و آرزو و رویاهایی بلند.

ماه نیمروز

دختری هستم از ماه. با هزاران عشق و آرزو و رویاهایی بلند.

قضاوت های نا به جا

نمیدونم تعریف شما از حجاب و بی حجابی چیه اما من بی حجابم. چادر نمیذارم و روسری هم خیلی سفت و سخت نمیذارم. اما بی بند و بار نیستم. معتقدم که بی حجابی با بی بند و باری خیلی فرق میکنه. 

اما گاهی اوقات مردم جامعه ی ما دختر بی حجاب کسی که چادر نداره یا روسری سرش هست رو هزار تا انگ فاسد بودن بهش میزنن. 

اگر توی خیابون به منی که مانتو روسری هستم کسی نگاه بد بکنه یا کسی توی تاکسی خودش رو به من بچسبونه اگر من اعتراضی بکنم میگن خودت کرم داری که این طوری اومدی تا جلب توجه کنی. 

در صورتی که این طور نیست. این اعتقاد منه همون طور که خیلی ها اعتقاد دارند به پوشش کامل .

چند وقت پیش دختری بود که هم بی حجاب بود هم خوب به خودش میرسید. خوش پوش و خوش سلیقه بود خیلی هم قشنگ ست میزن میومد بیرون. خیلی پشت سرش حرفای نامربوط شنیدم. از اینکه دختر فاسدی هست هرزه هست و هزار تا انگ دیگه بهش میچسبوندند فقط بخاطر همین شیک پوشیش. 

بعد از یه مدت به همه ثابت شد که نه تمام قضاوت هاشون نا به جا بوده. و برعکس دختر خوب و پاکی هست. 

چرا ما باید بخاطر ظاهر افراد اونا رو قضاوت کنیم؟

چرا اگر برای دختری توی جامعه ی ما کسی مزاحمت ایجاد میکنه همه انگشت اتهام رو به سمت دختر میگیرند و نه نگاه هرزه ی مرد ؟

توی اروپا و امریکا که اصلا اجباری برای رعایت نیست و خیلی از خانم ها با هر تیپی دوست داشته باشند بیرون میاند کسی نه جرات مزاحمت داره نه نگاه های بیجا. 

اشکال کار از کجاست واقعا؟


پی نوشت: 

1-ببخشید اما خیلی عصبانیم. چون اتفاقی به وبلاگی رسیدم که دختر های بی حجاب رو هرزه خطاب کرده بود . نمیدونم من کافر اما مگر خدا و پیغمبر نگفته تهمت نزنید؟ مگر ما ادعای مسلمونی نمیکنیم؟ پس چرا راحت تهمت میزنیم دروغ میگیم و بعد به سمت قبله می ایستیم و نمازی میخونیم که خدا راضی باشه؟ مگر خدا نگفته من از حق الله میگذرم اما از حق الناس نه؟ اینا نگران اون حرف ها نیستند؟ آیا این نماز ها قبوله وقتی که پست سر دختری حرف میزندند و اون رو هرزه و هرجایی و فا..حشه خطاب میکنند در حالی که اصلا نمیشناسنش؟

2- پوسته ی جدید چشمتون رو اذیت نمیکنه؟ یه پوسته ی خیلی خوشگل پیدا کردم اما خیلی سنگین بود وبلاگ رو لود نمیکرد. شاید هم اینترنت خودم مشکل داره. فعلا این خوبه یا عوض کنم؟ 



A Thousand Words

این فیلم رو هفته ی پیش دیدم. 

داستان مردی به اسم جک هست که کارش بستن قرار داد برای انتشار کتاب هست. همیشه هم با زبون بازی و حرف زدن ( خیلی حرف میزنه) به اصطلاح مخ افراد رو برای بستن قرار داد کتاب میزنه. تا اینکه برای بستن قرار داد کتاب میره پیش یک استاد guru ( اگر ترجمه ی درست بکنم میشه معلم مذهبی که بیشتر برای هندی ها هست) و با زبون بازی با اون قرار داد چاپ کتابش رو می بنده. همون شب وسط حیاط خونه ی جک یه درخت سبز میشه. یک درخت با کلی برگ. باغبون خونه هم هیچ توضیحی برای حضور این درخت نداره. جک اون استاد رو میاره تا درخت رو بهش نشون بده. استاد کشف میکنه که برگ های اون درخت با هر کلمه حرف زدن جک میریزه. هر برگ برای یک کلمه. و زمانی که درخت برگ هاش بریزه جک میمیره. درخت فقط ۱۰۰۰ کلمه داشته و جک فقط هزار کلمه میتونسته حرف بزنه تا قبل از مردن.

توی این مدتی که جک فقط ۱۰۰۰ کلمه فرصت داشته حرف بزنه تازه به وجود دنیای اطراف خودش پی میبره. تازه میفهمه که چقدر زنش پسرش مادرش و تمام اطرافیان رو نادیده گرفته. چقدر فقط خودش و شرایطش مهم بوده. در آخر جک آخرین برگ ها رو تقدیم میکنه به افرادی که توی زندگیش کار هایی کردن . به زنش و پسرش . به مادرش. به کسی که هر روز ماشینش رو پارک می کرد. به اون صندوق دار استارباکس و در آخر به پدرش که اون رو از صمیم قلب میبخشه. 


فیلمش خیلی قشنگ بود اما بیشتر از قشنگی خیلی حرف برای گفتن داشت. اینکه ما چقدر در روز با حرفامون با کلماتمون به هم دروغ میگیم دل هم رو میشکنیم و توجهی هم به اطرافمون نداریم. 

کاش گاهی فکر کنیم که ما هم فرصت کمی برای حرف زدن داریم پس به بهترین نحو کلمات رو انتخاب کنیم و بکار ببریم. لازم نیست برای گفتن یک جمله ی دو کلمه ای کلی مقدمه چینی کنیم گاهی دو کلمه دوستت دارم به تنهایی میتونه خیلی معنی داشته باشه یا کلمه ی ببخشید میتونه خیلی معنی داشته باشه 

شاید بد نباشه این بار به اطرافمون دقیق نگاه کنیم به کلماتی که میخواهیم موقع حرف زدن با پدر مادر خواهر برادر زن شوهر مادر شوهر خواهر شوهر بکار ببریم خوب فکرکنیم شاید وقتی به معنی کلمات پی ببریم که خیلی دیر شده.

پشنهاد میکنم فیلم رو ببینید. فیلم محصول سال ۲۰۱۲ هست 



پی نوشت : ۱- امشب با همسر جان ماشین رو بردیم کارواش هنوز داشتن ماشین رو خشک میکردن بارون گرفت :))

۲- این هفته تا جمعه امتحان های آخر ترم هست و حسابی درگیر تحویل پروژه ها. برام دعا کنید خوب بشم این درس کمی سخت بود منم کم کاری کردم نمره ی خوبی نمیگیرم :(



 

یادم باشد...

نمیدونستم شعرش ماله کیه اما قسمت اولش رو به صورت دکلمه ی آقای پرستویی فکر کنم توی یکی از نوار های مرحوم ناصر عبدالهی شنیدم اما شعر زیبایی است. 


یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد

نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد

خطی ننویسم که آزار دهد کسی را 

یادم باشد که روز و روزگار خوش است

 و تنها دل ما دل نیست 

ادامه مطلب ...

امروز من تصمیم گیرنده هستم پس بمیر

روز هفتم ماه ژون (June). هوا اونقدر گرمه که تنها لذت آرامش بخش نوشیدنی خنکی هست که از دستگاه با یک دلار به تو چشمک میزنه. 

فقط دو روز مونده تا امتحان ها تمام بشه و بگی سلام تابستون. استرس امتحان ها و گرما و این آفتاب سوزان ظهر چاره ای نمیذاره که به کتابخونه پناه ببری. جایی میخوای که خنک باشه بی صدا باشه و دنج که هم بتونی بخوابی هم درس بخونی. غافل از اینکه اون روز کتاب خونه قرار نبود ساکت باشه.وقتی صدای جیغ چند تا دختر و آلارم در اضطراری کتابخونه رو میشنوی اون قدر گیج میشی که زمانی که صدای ده ها تیر به گوشت میرسه تازه میفهمی امروز یکی تصمیم گرفته که چند نفر رو بکشه...

 

ادامه مطلب ...

یعنی ای وای من

سلام

یک ماه هست که وقت داشتم برای ارسال پذیرش دانشگاه. امروز روز آخر هست. یعنی درواقع ساعات آخر

۳ روز پیش تازه تصمیم گرفتم 

امروز یادم افتاد که ای وای نفرستادم. اگر نفرستم میره برای سال دیگه و یک سال عقب می افتم. 

الان من موندم و کمتر از ۱۲ ساعت وقت و چندین فرم پذیرش که هیچی ازشون حالیم نیست. 

خواهری داره از اون سر دنیا کمک میکنه. 

فسقلی دیگه برای من دم در آورده :))

قربونش برم

فعلا تا فردا ظهر ایران حسابی درگیرم. خوبه که حداقل تفاوت ساعت داریم و ایران جلو تر هست وگرنه دیگه کارم ساخته بود :))

پی نوشت :

از ۵ تا پزیرش ۳ تاش انجام شد. مونده ۲ تای دیگه که صبح تمام میکنم