ماه نیمروز

دختری هستم از ماه. با هزاران عشق و آرزو و رویاهایی بلند.

ماه نیمروز

دختری هستم از ماه. با هزاران عشق و آرزو و رویاهایی بلند.

خشم و عصبانیت من!

پرده ی اول :چند روز پیش همسایه ی پروی ما که خیلی هم فضول هست یک یادداشت نامربوط گذاشته بود روی شیشه ی ماشین منم خیلی عصبانی شدم و کلی خط و نشون کشیدم که جوابش رو بدم البته مامی جان - پدر جان و همسرجان نذاشتند اما من به معنای واقعی میلرزیدم از عصبانیت.

پرده ی دوم : دیروز بخاطر حماقت ۳ تا راننده یک مسیر بند اومده بود و باز هم راننده ها اصرار داشتند که راه خودشون رو برن بدون ذره ای گذشت. کلی عصبانی شدم و از توی ماشین کلی داد بیداد کردم سر ماشین ها .

پرده ی سوم : پدر جان برای همه آبمیوه گرفت برای مامی جان آب هویج و سیب برای خودش و شوهر جان هم همون معجون رو درست کرد و برای من هم بدون اینکه بپرسه هویج و سیب درست کردند!! وقتی دیدم مثل بچه ها قهر کردم و با بغض خوردم و رفتم توی توی اتاقمو 

روز شنبه وقت دکتر داشتم. دکتر مغز و اعصاب!! یادتونه که توی این پست نوشتم حالم بد شد و دستم مشت شد و زبونم سنگین؟ چون دفعه ی دوم بود اینطوری میشدم گفتم دکتر برم بد نباشه.

بعد از یک معاینه و نوار مغزی دکتر گفت اینقدر عصبانی نباش! خیلی فشار عصبی به خودت وارد میکنی. گفتم آقای دکتر نمیذارن گفت کی خانواده ؟ گفتم نه مردم !! گفت مردم؟ 

برام دارو نوشت گفت ۲ ماه دیگه برم پیشش. 

امروز دارو ها رو دادم پدر به دوستش که دکتر هست نشون بده و بگه چیه. گفت بود این دارو برای کسانی هست که خیلی عصبی هستند... بعدم پدر جان گفتند تو که دیگه مشکلی نداری نمیخواد بخوری استرس که دیگه نداری

گفتم نه استرس ندارم اما استرس هایی که بهم وارد شد توی این سه ماه اونقدر کافی بود که الان از من یک آدم عصبانی پرخواشگر ساخته که زود هم از کوره در میره. 

نگفتم که سه ماه هست که اومدم هر روز یه داستانی بوده بخصوص یک ماه اول که چه بلایی سر من اومد یا فشار های دیگه ای که روی منه و من همش تحمل میکنم و هیچی نمیگم. 

خلاصه یک جعبه ی تقسیم قرص خریدم که از شنبه تا جمعه بدونم کی و چه موقع باید چی بخورم :))) 


۱- دختر دوستم بهتره خدا رو شکر

۲- اینا رو نوشتم اما بخدا روانی نیستم فرار نکنید !!

۳- خیلی مهمون جدید دارم که همه خیلی خوش آمدند به وبلاگ من. اگر کسی ( خانم ها) رمز میخواد بگه حتما. 

فقط یک طبق ادعا!

هر موقع دارم به سمت ایران پرواز میکنم معمولا پرواز ۱۲:۵۰ یا به عبارتی ۰۰:۵۰ هست. 

قبلش هم ۶ ساعت توی فرودگاه بودم و قبل از اون ۱۶ ساعت توی پرواز. تنها چیزی که توی این پرواز حدود ۲ ساعته به سمت تهران میخوام یک سکوت هست و عدم حضور مزاحم. 

این سری که داشتم میومدم پشت سر من یه اقایی نشسته بود که از لحظه ای که کمربندش رو بست تا لحظه ای که داشت پیاده میشد یک بند فک زد!!

نمونه ای از صحبت هاش :

- بله نمیدونید این آمریکا عجب نظمی داره. امکان نداره کسی توی صف بزنه. همه مرتب و منظم میرن حتی اگر مجبور باشند چند ساعت توی صف باشند. 

- همه ی کارهاشون روی حسابه. حتی مش.روب خوردنشون. میدونن کجا به چه اندازه باید بنوشند. 

- اقا این رانندگیشون حرف نداره. یکی خارج از خط نمیره. 

اول کلی از این حرفا زد. بعد شروع کرد در مورد یکی از اقلیت های دینی ( غیر رسمی) ایران به حرف زدن 

چیزهایی میگفت که من داشتم شاخ در می آوردم. چون من با خیلی از اعضای اون اقلیت توی کالج برخورد کرده بودم و چنین نبود.

مثلا میگفت 

این بچه مسلمونا که نماز نمیخونن و مش.روب میخورن اونا دینشون منع کرده اصلا این کارو نمیکنن 

حتی از سیگار کشیدن منع شدن. امکان نداره یکی از این گروه رو ببینید سیگاری باشه

غذاشون باید مخصوص باشه و خیلی براشون مهمه حتی اونجا.

در حالی که من چند نفر از افراد اون دین رو میشناسم اصلا چنین چیزی نیست هم سیگار میکشن هم مش.روب میخورن هم کلاب میرن خلاصه هرچی اون میگفت منع شدن رو انجام میداد. 

توی دلم میخندیدم میگفتم یه گوش مفت گیر اوردی و داری فقط حرف میزنی.

یکم که خسته شد باز از فرهنگ بالای آمریکایی ها در ایستادن توی صف و احترام به حقوق دیگران سخن داد 

بماند که ایشون تمام این مکالمات رو با صدای بسیار بلند انجام میداد که همین اولین حرکت برای ضایع کردن حقوق یکی دیگه بوده . 

خلاصه هواپیما که نشست ایشون کمی دیر از من به صف گذرنامه رسید که اتفاقا خیلی هم شلوغ بود. اول ته یک صف ایستاد که خیلی طولانی بود بعد یک دفعه من به خودم اومدم دیدم ایشون جلوی من ایستاده!!!

هرچی هم صف جلو میرفت ایشون میزد و میرفت جلو!!


رفتم زدم سر شونش گفتم این همه حرف زدی توی هواپیما فقط ادعا نباش 

اگر خارج رفته باشی و به قول خودت آمریکا زندگی کرده باشی چنین کاری رو نمیکنی. 

اگر هم زندگی میکنی فقط ادعاش رو نداشته باش خودت هم آدم باش جایی که زور بالای سرت نیست هم مثل آدم رفتار کن. 

برگرد برو ته صف که اگر اینجا چماق زور آمریکایی نیست من هستم نمیذارم حقم رو بخوری. 

این رو که گفتم همه صداشون در اومد و اون اقای ادعا مجبور شد بره ته صف .


واقعا اگر ما خارج از ایران زندگی میکنیم یا اگر توی فیلم ها چیزی میبینم چرا قسمت خوب عادات اونا رو یاد نگیریم؟ 

چرا توی صف ایستادن

رانندگی صحیح

دروغ نگفتن 

تهمت نزدن 

این چیزا رو یاد نگیریم؟

خارج رفتن همش مش.روب خوردن و کلاب رفتن و ل.خت گشتن نیست!


همین آمریکا کشوری هست که اگر بخوای حساب کنی سنش از همین میدون نقش جهان اصفهان عزیز کمتره. حالا سراغ شیراز و تخت جمشید هم نمیرم. 

پس نمیشه گفت کشور با فرهنگ و تمدن غنی و قدیمی هست. یه کشور جدیده مردمش ادعای قدیمی بودن رو ندارن اما توی صف اگر شده ۱ ساعت می ایستند اما توی صف نمیزنند. اگر توی ترافیک گیر کنند خط اضافه توی اتوبان تشکیل نمیدند. بوق نمیزنن. با سرعت غیر مجاز توی اتوبان نمیرن و به کسی که با سرعت مجاز میره فحش نمیدن. دروغ نمیگن تهمت هم نمیزنن.


نه اینکه فکر کنید میگم اونا خوبن ما بد ها . نه اونا اگر خوبن چون زور بالای سرشون هست. پلیس آمریکا جریمه هایی میکنه که گاهی برابر درامد یک هفته ی شخص هست. یا گاهی یک ماه.


اما اگر قراره از اون کشور تعریف کنیم حداقل خودمون هم سعی کنیم تعریفی باشیم نه فقط ادعا!


پی نوشت : 

۱- دختر دوستم حالش هیچ خوب نیست :(

۲- دندون درد شدید پیدا کردم. داشتم آدامس میخوردم آدامس محترم یک تیکه از دندون رو کند!!!

۳- از دندون پزشک بیزارم اما باید برم :((

یک معجون خوشمزه

سلام. 

پدر جان مدتی هست که مشکل فشار خون دارند. حتی دکتر ها علتش رو هم نمی فهمند. گاهی این موضوع شب ها باعث بی خوابیشون میشه.

چند روز پیش پدر جان یه مقاله توی اینترنت خوندن در مورد یه نوشیدنی کاملا مقوی. 

از اون شب هر شب دارن این نوشیدنی رو مینوشند و فشارشون دیگه بالا نرفته. 

درست کردن این نوشیدنی خیلی ساده هست و خیلی هم خوشمزه

مواد لازم :

۱ عدد هویج 

۱ عدد سیب سبز

۱ عدد چغندر


همه ی اینا رو پوست میگیرید و تیکه میکنید و با آبمیوه گیری آبشون رو میگیرید. بلافاصله هم باید نوش جان کنید. 

هم خیلی خوش طعم هست هم خواص زیادی داره 

خواص این نوشیدنی :

۱- مانع رشد و پیشرفت سلولهای سرطانی میشود

۲- از بیماری های کبد و کلیه و پانکراس جلوگیری میکند و میتوند زخمها را نیز درمان میکند.

۳- باعث تقویت ریه ها میشود و از حمله قلبی و فشار بالا جلوگیری میکند

۴- سیستم ایمتی بدن رو تقویت میکنه 

۵- تقویت قدرت بینایی و از بین بردن خستگی و قرمزی و خشکی چشم

۶- کمک به از بین رفتن درد عضلانی ناشی از ورزش کردن

۷- سم زدایی تقویت روده از بین بردن یبوست کمک به داشتن پوستی سالم و درخشان جلوگیری از اکنه 

۹ از بین بردن بوی بد دهان ناشی از سو هاضمه و عفونت گلو

۱۰- کمک به مبتلایان زکام


اینا اگر واقعی هم نباشه نوشیدنی خیلی خوشمزه ای هست امتحان کنید.


پی نوشت : 

۱- باران پاییزی عزیز میگه که اگر صبح ناشنا هم خورده بشه لاغر میکنه 

۲- امروز خیلی خونه تکونی داشتم دو تا کشو رو کاملا ریختم دور. الان هم ۱۰۰ تا CD جلوم هست ببینم چی هست تا اونا رو هم بریزم دور!!!

یک پست مخصوص


سلام روز جمعه ی همتون بخیر

بچه ها دوستم حال دخترش خیلی بده و الان بیمارستان بستری هست

. ازتون میخوام برای سلامتیش دعا کنید. 

یک شغل پر درآمد!

سلام

چند وقت پیش در مورد تجربه ی خودم توی تجریش در برخورد با زنی که ادعا میکرد بچه ی سرطانی داره و براش دارو میخواد نوشتم. که به طور کامل میتونید اینجا بخونید.

امروز داشتم توی این سایت های خبری میگشتم که به مقاله ای در مورد « در آمد گدایان تهران» بر خوردم.

قسمتی از این مقاله نوشته بود :

او (رضا جهانگیری فر، معاون توسعه خدمات اجتماعی سازمان رفاه،خدمات و مشارکت های اجتماعی شهرداری تهران) با اشاره به درآمد یک گدا در تهران می گوید: گدایان تهرانی از 10 هزار تا صد هزار تومان در روز درآمد دارند. برخی از این گدایان در آمدهای میلیونی دارند و طی سه، چهار ساعت 500 تا 600 تومان گدایی می کنند.


ما گدایی گرفته ایم که در جیبش چکهای مختلفی بوده است و یا گدایی که خودم خاطرم است به همراه دو فرزندش در شهرک غرب دستگیر شد و از ساعت 9 تا 11 صبح 530 هزار تومان گدایی کرده بود. یا گدایی دیگری 10،11 میلیون در جیب هایش چک بانکی بود. این افراد در حالی در سطح خیاباتهای تهران درآمدزایی می کنند که گدایی جرم است و باید نسبت به این موضوع به مردم انسان دوست ایرانی آگاهی داده شود.

سال پیش بود، همزمان با برگزاری  اجلاس سران که اعلام کردند گدایان از تهران کوچ کردند اما حالا دوباره این شهر میزبان میهمانان ناخوانده اش است.


فکر کنید که کدوم یکی از شما یا همسرتون یا اقوامتون با تحصیلات بسیار بالا ساعتی تا یک میلیون در آمد داشته باشند؟

**

دیروز زنی در مه توی وبلاگش از اینکه دلش توی این سرما برای کسانی که سر پناهی ندارند میسوزه نوشته بود و راه حلی که به ذهنش رسیده بود و اونم کمک به یک ان جی او که کارشون کمک کردن به نیاز مندان هست و نه کمک به یک گدای سر چهار راه. 

چقدر خوبه که موسسه های خیریه مثل محک یا بهزسیتی کهریزک یا هزار تا مثل اینها هستند که  انسان های مشخصی رو تحت پوشش قرار میدن یا حتی گروه هایی که افراد به صورت شخصی و بدون وابستگی به جایی  برای شناسایی نیازمندان واقعی و کمک بهشون درست میکنه. 

بیاد این روزا اگر کسی رو دیدیم داری گدایی میکنه حتی اون بچه های کوچیک رو که دل ادم کباب میشه بهشون کمک نکنیم. اون بچه ها حتی ۱ ریال رو هم برای خودشون بر نمیدارند و ازشون میگیرند. اگر به اینا کمک نکنیم یواش یواش از سطح شهر جمع میشند.

میتونید لینک کامل اون گزارش رو اینجا بخونید.


پی نوشت : این سایت رو باران پاییزی نازنین معرفی کرده . مربوط به بنیاد کودک هست برای کمک به کودکان مدد جو در سراسر ایران. حتی میتونید اطلاعات لازم به کسی که بهش کمک میکنید رو ببینید. سایت جالبی هست. نه الزاما برای کمک بلکه همین طوری یه سری به این سایت بزنید. جالبه که مددجو های با استعدادی هم دارند. 

http://www.childf.com